چهل سال داستان نویسی ایران_روزنامه آرمان_رضا فکری

 

رمانِ پیش از انقلاب عمدتا ابزاری است برای تعامل روشنفکران و مردم و پس از انقلاب هم همین روند به نوعی پی گرفته می‌شود. رمان‌هایی که در این مقطع نوشته می‌شوند، هم‌چون اسلاف‌شان، دارای نگاه‌هایی عمیق به دوره‌های تاریخی‌اند و هنوز مسئله‌هایی هم‌چون اختلاف طبقاتی، شوریدن بر ظالم و دفاع از مظلوم در آن‌ها دیده می‌شود. مضامینی که البته متناسب با روح مبارزه‌جویی است که در بطن مخاطب آن روزها حضور دارد. دوره‌ای است که دولت‌آبادی اولین جلدهای «کلیدر» را می‌نویسد. شرح طاغی‌شدن شخصیت «گل‌محمد» در واقع  نقدی است بر نظام ظالمانه‌ی ارباب و رعیتی حاکم بر دوره‌ی پهلوی. او همین رویه را در «جای خالی سلوچ» هم پی می‌گیرد و در قالب داستانی اقلیمی، وضعیت زنی تنها و بی‌شوهر را در ده دورافتاده‌ای به نام «زمینج» تصویر می‌کند. در این سال‌ها علی‌اشرف درویشیان هم در آثارش از همین طبقه‌ی فقرزده می‌نویسد و جنبش‌های مسلحانه و شکنجه و آزار مبارزین دوره‌ی پهلوی را به میان می‌کشد. همین‌طور براهنی در «آواز کشتگان» وضعیت دانشگاه و اساتید واداده‌ی دوره‌ی پهلوی را بررسی می‌کند. شخصیت محوری داستان او، استادی است که از کودکی درگیر محنت است و در بزرگسالی هم زندان و شکنجه نصیبش می‌شود. احمد محمود هم در «داستان یک شهر» بر همین مدار است و مخاطبش را با خود به بندر لنگه می‌برد تا موضوع محاکمه و اعدام افسران حزب توده را در دهه‌ی سی بنمایاند. البته نویسندگان دیگری هم در این فضا هستند که درونی‌تر می‌نویسند و در نوشته‌هاشان نقدهای صریح به گذشته مشاهده نمی‌شود. مثل جعفر مدرس صادقی که در رمان «شریک جرم» و بعدها در «گاوخونی»، فضاهای خیال‌انگیز و وهم‌آلود را دستمایه‌ی نوشتن خود می‌کند.

دهه‌ی شصت را اما بدون پرداختن به مقوله‌ی جنگ به درستی نمی‌توان دریافت و احمد محمود هم نخستین نویسنده‌ای است که رمانی مرتبط با جنگ هشت‌ساله می‌نویسد. «زمین سوخته»ی او ترسیم دقیقی است از سه ماهه‌ی اول جنگ و پاییز جان‌سوز اهواز. و متعاقب او اسماعیل فصیح هم در دو اثر درخشان خود، از قضایای جنگ و عوارض جانبی آن می‌نویسد. «ثریا در اغما» پاییز و زمستان آغاز جنگ را در شرایطی ترسیم می‌کند که روشنفکران و هنرمندانِ شناخته‌شده، به آن سوی مرزها فراری شده‌اند. او «جلال آریان» را از خوزستان به پاریس می‌فرستد تا از روابط پیچیده‌ی ساکنین خارج از کشور پرده بردارد. فصیح در «زمستان 62» هم وضعیت اهواز جنگ‌زده را با همه‌ی مشکلات ریز و درشت اقتصادی و اجتماعی‌اش و هم‌چنان با حضور شخصیت محبوبش «مهندس جلال آریان» وامی‌کاود. اهوازی که در آن حتی کیک‌های تولد هم با طرح تانک سفارش داده می‌شوند. در بحبوحه‌ی اتمام جنگ، زن‌های نویسنده هم به میدان می‌آیند. شهرنوش پارسی‌پور با «طوبی و معنای شب» نقبی به تاریخ گذشته‌ی پیش از انقلاب می‌زند و تصویر طوبی (زن ایرانی) را در گذر سال‌های مشروطه تا دوره‌ی پهلوی تصویر می‌کند. منیرو روانی‌پور هم در «اهل غرق» زندگی مردم آبادی جُفره را در ساحلی از خلیج فارس و در چند دهه‌ی پیش از انقلاب نمایش می‌دهد.

اما همراه با نفس‌های آخر دهه‌ی شصت، مسئله در ادبیات داستانی تحولی خاص می‌یابد و دارای تنوع می‌شود. گلشیری با «آینه‌های دردار» اوضاع و احوال روشنفکرانی را زیر ذره‌بین می‌برد که یا از وطن به اجبار کوچیده‌اند و یا در دوراهی رفتن و ماندن درمانده‌اند. او در واقع سلسله‌ای از همان بحث‌هایی را که در سطح مملکت جاری است، در رمانش طرح می‌کند و نویسنده/روشنفکری را به عرصه می‌آورد که در نهایت وطنش را در همین مرزهای جبری جغرافیایی جستجو می‌کند. در راستای همین پوست‌اندازیِ مضمون است که نسل سوم داستان‌نویسی تک‌خال‌های خود را رو می‌کند. عباس معروفی با «سمفونی مردگان»، شهر اردبیل را در چند دهه‌ی پیش از انقلاب تصویر می‌کند و تاثیر دیکتاتوری رضا شاه و حضور متفقین را در این شهر وامی‌کاود. پس از معروفی، غزاله علیزاده است که با «خانه‌ی ادریسی‌ها» دست به کار شگرفی می‌زند. او خانه‌ای قدیمی و اشرافی را در سال‌های پس از انقلاب اکتبر روسیه و در شهر عشق‌آباد ترکمنستان تصویر می‌کند. جامعه‌ی کوچک بی‌طبقه‌ای که در آن اشراف و مردم مجبور به تعامل مستقیم با یکدیگرند. شهریار مندنی‌پور هم در «دل دلدادگی» حوادثی را در میانه‌ی جنگ و همین‌طور زلزله‌ی شهر رودبار به تصویر می‌کشد و قصه‌ی عاشقانه‌اش را در آن پیش می‌برد. ابوتراب خسروی هم در «اسفار کاتبان» با بهره گرفتن از شخصیتی یهودی، تعصبات خشک دینی را طرح می‌کند و حسین سناپور هم در «نیمه‌ی غایب» از بحران‌‌های سیاسی، اجتماعی و روانی جوان‌های دانشجو می‌نویسد و معیارهای تازه‌ی زندگی آن‌ها را در معرض دید مخاطب قرار می‌دهد.

اما تحولی دیگری در دهه‌ی هشتاد در راه است. دوره‌ای که در ابتدا می‌توانست بر مدار همان سویه‌های روشنفکری پیشین گام بردارد اما در میانه‌ی راه اوضاع طور دیگری رقم می‌خورَد. «همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» از رضا قاسمی که پریشانی مهاجرهای ایرانی را در اتاق‌های طبقه‌ی ششم ساختمانی قدیمی در پاریس وامی‌کاود و «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» شهرام رحیمیان که نمایش شخصیت انسان معتقدی است که پا بر اصولش گذاشته، نمونه‌هایی کاملا منطبق بر رمان‌های روشنفکری گذشته‌اند. با درآمدن آثاری هم‌چون «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» زویا پیرزاد و «پرنده‌ی من» فریبا وفی است که ناگهان ورق دهه‌ی هشتاد برمی‌گردد. تصویر زندگی زنان خانه‌داری از طبقه‌ی متوسط که از زندگی خموده و یکنواخت خود و در واقع از نقش مادر/همسر تیپیک ایرانی خسته‌اند، آغازگر دورانی است که در آن نسخه‌ی نویسنده/روشنفکر در هم پیچیده شود. دوره‌ای که در آن از شخصیت‌هایی که اهل تفکر عمیق، مبارزه، نجات جهان و حرف‌های گنده‌اند، خبری نیست. شخصیت‌هایی که آرزوهای کوچک خودشان را هم در چاردیواری محقرشان نمی‌توانند محقق کنند و این درونمایه‌ای است که تا به همین امروز بر فضای ادبیات داستانی سیطره‌ی خود را حفظ کرده است.

 

این یادداشت در روزنامه آرمان روز پنج‌شنبه 18بهمن97 به نشر رسیده است.

 

لینک پی دی اف